خیلی موجز و خلاصه عرض کنم، مدیران شرکتها به 4 دلیل از تغییر گریزانند:
1- اینرسی ذهنی؛ تغییر یعنی حرکت، یعنی از جا کندن، این یعنی دور شدن از جای امن. خب، آدمی که مغزش خواب است، نمیخواهد که حرکت کند.
2- وابستگی به رویه موجود؛ این خصوصیت مغز انسان است که به همان رویهای که عادت کرده است، میخواهد ادامه دهد.
3- عاجز از درک هزینه فرصت؛ میگوید: من برای اینکه این رویه به اینجا برسد خیلی هزینه کردهام، نمیتوانم به همین راحتی برگردم.
4- ترس از، از دست دادن موقعیت شغلی فعلی؛ تغییر یعنی به روز رسانی دانش، تغییر یعنی استقبال از چالش، تغییر یعنی به سمت محیطی نو حرکت کردن.
یک نمونه واقعی
در یک دهه پیش مدیر یکی از بخشهای یک سازمانی بودم. در زمانی که سیستم بدون کاغذ تازه داشت در جامعه جا باز میکرد و شرکتهای سرویس دهندهای بودن که با قیمت بالا این گونه خدمات را ارائه میدادند، تصمیم گرفتم در حد بضاعتم، خودم این سیستم را در شرکت ایجاد کنم. مدیرعامل وقت استقبال کرد و کار استارت خورد. بعد از حدود 2 ماه سیستم طراحی و پیادهسازی شد. این کار علاوه بر صرفهجوییهای ریالی اعم از ملزومات و پرسنلی، حتی باعث ارتقاء سطح امنیت اطلاعات هم شد. در این سیستم کلیه اطلاعات و رویهها و دستورالعملهای اجرایی از حالت کاغذی خارج شده و به صورت الکترونیکی درآمد و همچنین باعث تسهیل در جریان دریافت اطلاعات شد. اما ...
اما یکی از مدیران که به سیستم کاغذی وابسته بود شروع کرد به مخالفت و سنگ انداختن. حتی جلوی مهمانهای خارج از شرکت هم از حمله به سیستم دست بر نمیداشت. البته این را بگویم آدم قدرتمندی بود. اما خب، من هرچند در قبال او چیزی نبودم، ولی خیلی سماجت داشتم. و بالاخره بعد از گذشت یک سال، نرم شد.
خب، اگر سماجت و مقاومت من نبود چه اتفاقی میافتاد؟
فقط این را بگویم، همین سیستم با نرخ دستمزد فعلی یعنی در سال 1397، حداقل باندازه 80 میلیون تومان در سال برای این شرکت صرفهجویی هزینه داشته است. چند سال گذشته است؟ حساب کنید.
البته نمونههای دیگری هم هست که حتماً خود شما دیدهاید و البته در لابلای مطالب این وبلاگ به آن اشاره شده است.