این استراتژی یکی از ارکان و اصول هر کسبوکاری است که متاسفانه مدیران بسیاری از شرکتها آن را نمیدانند و حتی هم بلد نیستند.
شرکتها وقتی در دوران رونق قرار میگیرند شروع میکنند به توسعه و افزایش نیروی انسانی، تجهیزات، ساختمان و غیره. همچنین در شروع کار دیگر خیلی محافظه کار باشند به اندازه 30 درصد سرمایه خود وام میگیرند. اما وقتی میبینند که نه، همینطور پول و سود است که به سوی آنها میآید، شروع میکنند به گسترش بیشتر و دریافت وام بیشتر و فکر میکنند این روند تا ابد ادامه دارد.
اما همین که دوران کسادی و رکود فرا میرسد، آن را موقتی فرض میکنند و وقتی این دوران 6 ماه، یک سال، 18 ماه و حتی 2 سال و بیشتر ادامه یافت، بسته به اندازه و طرز مدیریت شرکتها، بحران کمکم خود را نمایان میسازد. آنها میبینند در حالیکه هزینهها سر جای خودش هست و حتی بالاتر هم میرود، اما درآمدها مثل برف زیر آفتاب همین طور آب میرود.
در این مرحله مدیران تصمیمات مختلفی میگیرند. عدهای وام میگیرند تا این بحران را پشت سر بگذارند، اما پول این وام تمام میشود و آنچه میماند اقساط وام باضافه بهره آن است که وضعیت را بغرنجتر میکند.
بعضی دیگر شروع میکنند به کم کردن هزینهها؛ تا جایی که میتوانند حتی از مزایای کارکنان میزنند تا به قول خودشان از این دوران رد شوند. نتیجه بکارگیری این استراتژی اگر رکود ادامه دار باشد، خالی شدن ظرفیت کارکنان قوی و خوب و تهنشین شدن کارمندان زیر متوسط خواهد بود.
عدهای دیگر ترکیبی از هر دو مورد بالا را اتخاذ میکنند. اما با این وجود وضعیت شرکت بدتر شده و سریعتر به سمت ورشکستگی پیش میرود. اینجاست که استراتژی فرود به کار میآید.
این استراتژی چیست؟
این استراتژی میگوید، باید قبل از آنکه وضعیت کسبوکارتان بحرانیتر شود، باید کارهایی را انجام دهید.
یکی از این کارها تعدیل منابع است. مثل منابع انسانی، ساختمان، تجهیزات. هنگام رکود باید بررسی کنید کدام یک از کارکنان، ساختمانها یا حتی تجهیزات کم کارآمد هستند.
یک از این راهکارها میتواند چنین باشد:
شرکتی که 100 کارمند دارد، هنگام مواجه با رکود شدید و مضمن، طبق قانون 80 به 20 پارتو، 80 نفر از کارکنان کم کارآمد خود را باید تعدیل کند و به جای آنها 20 نیروی خوب و قوی را جذب کند تا در کنار 20 نیروی قوی و با تجربه قبلی، با افزایش راندمان، شرکت بدون آنکه از دستمزدها کم کند و حتی بهتر است بیشتر هم کند به کار خود ادامه دهد.
این استراتژی شامل ساختمانهای اضافه هم میشود که یا باید بفروشد یا اجاره دهد و همچنین در مورد تجهیزات کم راندمان.
به یاد دارم چند سال قبل در شرکتی کار میکردم که به وضعیت بحرانی برخورد نموده بود، به مدیریت وقت آن توصیه کردم که تجهیزات کم بازده را موقتاً تعطیل کند تا در هزینههای مربوط به نگهداری آنها صرفهجویی شود. اما در پاسخ گفت، شما اگر چند فرزند داشته باشید که یکی از آنها مشکل دارد، آن فرزند را بیرون میکنید؟ چیزی نگفتم و از حضورش خارج شدم. متاسفانه این مدیر به کسبوکار خود نگاه عاطفی داشت، در حالیکه هدف از راهانداری هر کسبوکاری، ایجاد سیستم پولسازی است. بعدها که از آن شرکت خارج شدم، خبر رسید که آن مدیر مجبور شد حتی کارکنان خود را تعدیل کند و همچنان درگیر بحران است.