گاهی اوقات لازم است با کمک به رقبا و ارتقای کیفیت و سطح آنها، کاری کنیم که از تاثیرات منفی آنها در امان باشیم. داستان زیر را بخوانید.
یکی از کشاورزان منطقهای، همیشه در مسابقهها، جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته میشد. رقبا و همکارانش، علاقهمند شدند تا راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته عجیب و جالبی رو به رو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کشت، بهترین بذرهایش را به همسایگان می داد و آنان را از این نظر تامین میکرد. بنابرین، همسایگان او باید برنده مسابقهها میشدند نه خود او!
کنجکاویشان بیشتر شد و کوشش علاقهمندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.
کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: «چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه دیگر میبرد، من بهترین بذرهایم را به همسایگانم میدادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصولات مرا خراب نکند!».
همین تشخیص درست و صحیح کشاورز، توفیق کامیابی در مسابقه بهترین غله را برایش به ارمغان میآورد.